❤ρєѕαяє тαηнα❤
تا ابد دوست دارم تنها بهانه ی زندگی...

لبانم بر هم می فشارم

حتی قطره حرف از ابر لبانم نمی چکد تا زمین چشمانت رنگ ابی دریا

نداشته باشد.

مداد رنگیم را بر می دارم از جعبه کهنه اش تا رنگی بر این تیرگی ها

 

بکشم ولی حیف .

حیف از عمری که فکر می کردم عاشقی کردم .

حیف از روزها که گذشت و شبهایی که خوابم نبرد.

حیف دله بی چاره ام که چاره ای جز چیدن چهار چوب چهره ات نداشت.

سکوت ........سکوت......سکوت

باشه باز هم سکوت می کنم.

دهانم را بسته ام ولی چشمانم را بنگر شاید از نگاهم حرفانم را فهمیدی.

فهمیدی ان چه که نمی توانم ان را بر زبان بیاورم.دردهایم ،غمهایم،..........

اهی از ته دلم می کشم تا شاید سکوتم را کمی تیره کند و بگذارد زبانم

روشنی روز را ببیند.

سکوت می کنم تا شاید این سکوت ها فریادی برای فردای من باشد.

نقطه تمام.

برچسب:, | | MohammadReza |

یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود، ازش پرسید:
چرا دوستم داری؟ واسه چی عاشقمی؟

 


 



دلیلشو نمیدونم …اما واقعا ‌دوست دارم

تو هیچ دلیلی رو نمی تونی عنوان کنی پس چطور دوستم داری؟
چطور میتونی بگی عاشقمی؟
من جدا دلیلشو نمیدونم، اما میتونم بهت ثابت کنم
ثابت کنی؟ نه! من میخوام دلیلتو بگی
باشه باشه!!! میگم …
چون تو خوشگلی، صدات گرم و خواستنیه، همیشه بهم اهمیت میدی،

دوست داشتنی هستی، با ملاحظه هستی، بخا...طر لبخندت،
دختر از جوابهای اون خیلی راضی و قانع شد
متاسفانه، چند روز بعد، اون دختر تصادف وحشتناکی کرد و به حالت کما رفت
پسر نامه ای رو کنارش گذاشت با این مضمون
عزیزم، گفتم بخاطر صدای گرمت عاشقتم اما حالا که نمیتونی حرف بزنی، میتونی؟

نه ! پس دیگه نمیتونم عاشقت بمونم
گفتم بخاطر اهمیت دادن ها و مراقبت کردن هات دوست دارم اما حالا که نمیتونی برام اونجوری باشی، پس منم نمیتونم دوست داشته باشم
گفتم واسه لبخندات، برای حرکاتت عاشقتم اما حالا نه میتونی بخندی نه حرکت کنی پس منم نمیتونم عاشقت باشم

اگه عشق همیشه یه دلیل میخواد مثل همین الان، پس دیگه برای من دلیلی واسه عاشق تو بودن وجود نداره
عشق دلیل میخواد؟ نه! معلومه که نه!!
پس من هنوز هم عاشقتم
عشق واقعی هیچوقت نمی میره
این هوس است که کمتر و کمتر میشه و از بین میره

عشق خام و ناقص میگه: من دوست دارم چون بهت نیاز دارم
ولی عشق کامل و پخته میگه: بهت نیاز دارم چون دوست دارم
“سرنوشت تعیین میکنه که چه شخصی تو زندگیت وارد بشه، اما قلب حکم می کنه که چه شخصی در قلبت بمونه



برچسب:, | | MohammadReza |

عکس عاشقانه ، کارت پستال عاشقانه

نام من عشق است٬         

    می شناسیدم؟

      زخمی ام زخمی سراپا٬

         می شناسیدم؟

            باشما طی کرده ام راه درازی راخسته ام خسته٬

                می شناسیدم؟

                     این زمان گرچه ابری پوشانیده است رویم٬

                من همان خورشیدتابانم٬

                می شناسیدم؟

          این چنین بیگانه ازمن رومگردانید٬

    درکف فرهادتیشه من نهادم٬من

من شکستم بیستون را٬من

   من همان مهربان سالهای دورم

         رفته ام از یادتان یا٬

             می شناسیدم؟

                   نام من عشق است٬

                       می شناسیدم؟

برچسب:, | | MohammadReza |

وقتی رفتی همه چی رفت

همه دلبستگی رفت

شب و روز من یکی شد

حتی حس زندگی رفت

دیگه بی تو مرده بودم

حرف مردم شده بودم

توی آشوب نبودنت

تو خودم گم شده بودم

وقتی رفتی تازه فهمیدم کی بودی

برای من تپش زندگی بودی

وقتی رفتی دیگه اون حنجره خوابید

از تو مونده یادگاری

واسه ی من بیقراری

خنده رو لبامه اما

از دلم خبر نداری

نه تو بودی نه ترانه

نه یه حرف عاشقانه

من مگه از تو چی خواستم

فقط و فقط بهانه

 

برچسب:, | | MohammadReza |

http://s1.picofile.com/file/7351404408/tike91.jpg

تو میخواستی بشی سنگ صبورم ، تو شدی سنگ و من هنوز صبورم …
.
.
.
دلم نگرفته از اینکه رفته ای …
دلگیرم از همه دوست داشتنهایی که گفتی ولی نداشتی … !!!
.
.
.
اسم هر دویمان را در گینس ثبت میکنند !
تو در دروغ گفتن رکورد زدی … من در باور کردن … !!!
.
.
.
بدترین حسرتی که در زندگی میخوریم
از کارهای خطایی که مرتکب شده ایم ، نیست …
بلکه از این است که…
چرا کارهای درست را برای کسی که لیاقتش را نداشته
انجام داده ایم ...
.
.
.
نگران نباش ، نفرینت نمیکنم !
همین که دیگر جایت در دعاهایم خالیست ، برایت کافیست !!!
.
.
.
نه پیشانی من به لبهای تو رسید …
نه لیاقت تو به احساس من …
چیزی به هم بدهکار نیستیم ؛ هر دو کم آوردیم !!!
 


برچسب:, | | MohammadReza |

http://s2.picofile.com/file/7343983010/tanhayi91.jpg

 

تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم
گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !
.
.
.
مثل آتیش تو صحرا / یا که طوفان تو دریا
مثل ظلمت توی شب ها / جون به لب موندم و تنها
.
.
.
پیش روی من تا چشم یاری میکند دریاست
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست
در این ساحل که من افتاده ام خاموش
غمم دریا ، دلم تنهاست
.
.
.
در برهوت بی کسی ، تنها تو همزاد منی
ای نازتر از خواب شبم ، آیا تو هم یاد منی ؟
.


برچسب:, | | MohammadReza |

 

http://s1.picofile.com/file/7297096448/s_dagh.jpg

دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو

.

.

.

من بودم ، تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد

.

.

.

عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم

و از آن فرشته ای می سازم همچون “خودت”

.

.

.

تمام مزرعه کافر صدایش می زدند

گل آفتابگردان کوچکی که عاشق باران شده بود

.

.

.

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است

اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !

.

.

.

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم !

 

 


برچسب:, | | MohammadReza |

عکس های منتخب Www.Pix98.CoM


برچسب:, | | MohammadReza |

عکس های منتخب Www.Pix98.CoM


برچسب:, | | MohammadReza |

قطعات عاشقانه(34)

 

تکلیفم روشن شد
خاموش میشوم
شیرینم ....
فرهاد وار اینبار باید به جای کوه
دل بکنم





هـــــر وقـــت شــک می کنـــم بـــه وجــود خـــدا
هـــر وقـــت شـــک می کنـــم به عشــــق، به خنــــده، به مهــــر، به گرمــــا، حتــــی بــه خـــاک!
هـــر وقـــت گـــم می کنــــم راهــــم را، آسمــــان را، حتــــی خــــودم را!
...
بــــه مـــادرم نگـــاه می کنـــــم




وقتي تو نيستي
نه هست هاي ما چونانکه بايدند نه بايدها...
مثل هميشه آخر حرفم
و حرف آخرم را با بغض مي خورم.




زمین گرد است

تویی که مرا دور زدی اینجا زمین است ، حال و روزت دیدنیست

فردا به خودم خواهی رسید....!




برای خاطر دل که نه
گاهی به بهانه لمس تن خاطراتمان برگرد..

برچسب:, | | MohammadReza |

بازدیدکنندگان عزیز ازتون خواهشمندم که ثبت نام کنید تا بتونید هم از مطالب جدید باخبر بشین وهم بتونیدهمه ی مطالب و عکس های زیبا رو ببینید...         نفس


برچسب:, | | MohammadReza |

15682994737541235299 متن عاشقانه جدید اردیبهشت 91

 

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !

جهت خواندن به مشاهده ادامه مطلب مراجعه کنید …

 

من بودم ، تو و یک عالمه حرف

و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد !

کاش بودی و می فهمیدی وقت دلتنگی ، یک آه چقدر وزن دارد

.

.

.

عصاره ی تمام مهربانی ها را می گیرم

و از آن فرشته ای می سازم همچون “خودت”

.

.

دلم چندین سال است روزه ی عشق گرفته است ! اذان افطارش را تو بگو

.

.

.

تمام مزرعه کافر صدایش می زدند

گل آفتابگردان کوچکی که عاشق باران شده بود

.

.

.

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است

اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !

.

.

.

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم ، مثل پیدا شدن یک لبخند

مثل بوی نم بعد از باران ، در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

من به آن محتاجم !

.

.

.

طلوع کن از سرزمین رویاهایم ای ستاره ی شب های تاریکم ! آسمان دلم را منتظر مگذار

.

.

.

بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد ، من تو را در قلبم دارم نه در دنیا

.

.

.

دل اگر بستی ، محکم نبند ، مراقب باش گره کور نزنی ، او میرود ، تو میمانی و یک گره کور

.

.

.

من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم / نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی / چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی / نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی

.

.

.

دلم از نبودنت پر است ، آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد !

.

.

.

گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود ، دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است ، دلتنگی هایی که میتوانند آدم را خفه کنند

.

.

.

ای قطار ، راهت را بگیر و برو ! دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه ، دیگر هیچ چیز مثل سابق نیست

.

.

.

با یک گل هم “بهار” می شود ، اگر در دلمان جوانه بزند !

.

.

.

حلقه ی دستانت که بر کمرم میزنی ، زیباترین اسارت زندگی من است !

.

.

.

بیچاره عروسک دلش میخواست زارزار بگرید ، اما خنده را بر لبانش دوخته بودند !

.

.

.

در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ، خسته شدم از بی جایی !

.

.

.

صبر کن ، برگرد ، چمدان هایمان اشتباه شده است ، دلم را به جای خاطراتت بردی !

.

.

.

تا تویی در خاطرم ، با دیگران بیگانه ام / با خیالت همنشینم ، گوشه ای زندانی ام

.

.

.

سلام بر آنان که لایق سلامند / یک رنگ و یکدل و یک مرامند / هم گلند هم گنجینه هم دوست / هرچه از وی تعریف کنی نیکوست

.

.

.

همدم تنهایی شب های من ، اشک است و بس / مرهم زخم دل تنهای من ، اشک است و بس / گر نمیبینی غمی اندر نگاه خسته ام / آنچه میشوید غم از چشمان من ، اشک است و بس

.

.

.

کاش دستانم آنقدر بزرگ بود که می توانستم چرخ و فلک دنیا را به کام تو بچرخانم

.

.

.

نبودنت را با ساعت شنی اندازه گرفته ام ، یک صحرا گذشته است !

.

.

.

گاهی به آسمان نگاه کن ، شاید کبوتری خسته به آشیانه ی دلت محتاج باشد

.

.

.

بهاران من ، طوفان ها در رقص عظیم تو به شکوهمندی نیلبکی می نوازند ، و ترانه ی رگ هایت آفتابی همیشگیست

.

.

.

دوریت زمستانی دیگر است ، کمتر از من دور شو ، باز سرما خورده ام

.

.

.

گفتی اندر خواب بینی بعد این روی مرا / ماه من ، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

.

.

.

تک گلی هستی تا عرش میخواهم تو را / گرچه کم میبینمت ، بسیار میخواهم تو را

.

.

.

خداوندا دوستانی دارم که روزگار ، فرصت دیدارشان را کمتر نصیبم میگرداند ، اما تو خود میدانی که یادشان در دلم جاوید است ، دوستانی که رسمشان معرفت ، کردارشان جلای روی و یادشان صفای دل است ، پس آنگاه که دست نیاز سوی تو بر می آورند ، پر کن دستشان را از آنچه که در مرام خدایی توست

.

.

.

محاسبه عاشقانه :

۱ + ۱ = همه چیز

و

۲ – ۱ = هیچ چیز

.

.

.

من که از کوی تو بیرون نرود پای خیالم / نکند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی

چه به اوجم برسانی چه به خاکم بکشانی / نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برانی . . .

.

.

.

اسپند دود می کنم ، برای عشقمان

هر شب

میان راز و نیاز های شبانه

نکند جادوگر  زشت بی تفاوتی ، چشممان بزند . . .

.

.

.

هر کسی می تواند با شما لبخند بزند

هر کسی می تواند با تو گریه کند

اما کسی که تو را دوست دارد

وقتی اشک در چشمان شماست ، میتواند آنرا تبدیل به لبخند کند . . .

.

.

.

گفتی : نفرین میکنی ؟

گفتم : نه ، اما از خدا میخوام

هیچکس ، اندازه من دوستت نداشته باشد . . .

.

.

.

آنکه دستور زبان عشق را

بی گزاره در نهاد ما نهاد

خوب می دانست تیغ تیز را

در کف مستی نمی بایست داد

.

.

.

دلم یک جای دنج میخواهد

آرام و بی تَنِش

جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی!

تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد

مثلا آغوش تو !

.

.

.

از راه وفا گاه ز ما یاد توان کرد / گاهی به نگاهی دل ما شاد توان کرد

صید دل ما لایق تیر تو اگر نیست /  از بهر خدا آخرش آزاد توان کرد

مستم ز می عشق چنان کز پس مرگم / صد میکده از خاکـ من آباد توان کرد . . .

.

.

.

لبخند ، شروع عشق است

محبت ، باغ عشق است

ناکامی ، داغ عشق

چشم ، راز عشق

وعده ، امتحان عشق

خاموشی ، درد عشق و رسوایی ، شرمندگی عشق . . .

.

.

.

دل من یه روز به دریا زد و رفت / پشت پا به رسم دنیا زد و رفت

زنده ها خیلی براش کهنه بودن / خودشو تو مرده ها جا زد و رفت . . .

.

.

.

نفست باران است

دل من تشنه ی باریدن ابر

دل بی چتر مرا مهمان کن . . .

.

.

.

سخت ترین دو راهی ، دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است

گاهی کامل فراموش میکنی و بعد میبینی که باید منتظر می ماندی

و گاهی

آنقدر منتظر میمانی تا وقتی که میفهمی زودتر از این ها باید فراموش میکردی . . .

.

.

.

از تمام دنیا

یک صبح سرد

یک چای داغ

و یک صبح بخیر تو

برایم کافی ست . . .

.

.

.

گاهی با یک قطره ، لیوانی لبریز می شود

گاهی با یک کلام ، قلبی آسوده و آرام می گردد

گاهی با یک کلمه ، یک انسان نابود می شود

گاهی با یک بی مهری ، دلی می شکند

مراقب بعضی یک ها باشیم

در حالی که ناچیزند ، همه چیزند . . .

.

.

.

سوت‌ می‌کشد در هوا ، کابل‌ تلفنی‌ که‌ می‌توانست‌

زیباترین‌ عبارات‌ جهان‌ را

از عاشقی‌ به‌ عاشقی‌ برساند . . . !

.

.

.

سنگ هایـی کـــه من از یادِ تو بر دل میــــزدم

خانه ای میشد

اگر خانه بنا میکردم . . .

.

.

.

از وقتی که تــو رفتی ، آینده هیچ وقت نیامد که هیچ

گذشته هم هیچ وقت نگذشت . . .

.

.

.

بسترم صدف خالی یک تنهایی است

و تو چون مروارید

گردن آویز کَسان دگری . . .

.

.

.

آتش گرفتن ای غم و افروختم بس است

یک دم رها نمی کنی ام سوختم بس است

سنگین شدم ز درد و چو سنگی به در خویش

خون را چو لعل در جگر اندوختم بس است . . .

.

.

.

وقتی پایت خواب می رود

نمی توانی درست راه بروی

لنگ می زنی!

وقتی قلبت خواب می رود

نمی توانی درست فکر کنی.

عاشق می شوی !

.

.

.

فاصله خط عابر پیاده ندارد ، دست مرا بگیر و از آن رد کن ،

قرار دیدار ما هر نیمه شب ، خیالت که نمی گذارد بخوابم . . . !

.

.

.

تو را طلب نمیکنم…نه اینکه بی نیازم … صبورم . . .

.

.

.

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست



 

برچسب:, | | MohammadReza |